۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

چشیدن طعم وقت

وقت در ادبیات عرفانی به معنای گاه و لحظه است که اون رو به شمشیر تشبیه می کنند که می تونه زمان رو به دو تکه گذشته و آینده تقسیم کنند. "چشیدن طعم وقت" نام یه کتاب از شفیعی کدکنی که در مورد ابوسعید ابوالخیر نوشته و در بخشی از آن نویسنده با ذکر داستانی از شیخ اهمیت زندگی در لحظه رو می گه. زندگی در لحظه چه در ادبیات عرفان اسلامی و چه در تعالیم هندی از اساسی ترین اصول است که تنها رعایت همین اصل می تواند تغییرات زیادی تو زندگی آدم بده. بنا به تعالیم بودا تا زمانی که انسان دارای ذهن مشغول به سیر در گذشته و آینده باشه نمی تونه به منبع حقیقت که در او جای داره برسه.
طبعا به خاطر سرکشی ذهن،انسان جز با تمرین های خاص مانند مراقبه قادر به کنترل ذهن نخواهد بود و عملا اکثر انسانها در خدمت ذهن خود هستند. در حالی که ذهن نیز مانند دست یا پا تنها یک عضو از بدن است که کارش پردازش است و نباید آن را به عنوان هویت خود آدم پنداشت.
خیلی از ماها معمولا غصه گذشته رو می خوریم و می گیم اگه اون کار رو می کردم اونجوری می شد یا اگه فلان چیز رو می خریدم الان اینجوری بودم. یا بعضی افراد همیشه نگران آیندند. همه این افراد لحظه های حقیقی را فدای سیر گذشته و آینده می کنند و لحظه هایی که اگر به درستی سپری شود در انسان شادی ژرفی را ایجاد می کند که بی همتاست.
امشب یکی از اون پرونده های قدیمی ، اومد بالا که کم کم می خواست بره رو مخم.می ترسم دوباره همان پرسه زنی های ذهنی تو گذشته شروع بشه. می خوام به خودم بگم شرایط فعلی من اینه و من نمی تونم اتفاقات گذشته رو طوری بچینم که به چیزی غیر از این برسم. می خوام به خودم بگم بعضی از آدما خودشون رو انتخاب کردند و به خاطر همین نمی تونم از تنهاییشون در بیارم. می خوام بگم عوض شدیم و اون قبلی ها نیستیم. می خوام بگم مسیر طولانی در پیش دارم و از آینده بی خبرم.. می خوام بگم به جای این که نگران باشی، مثل قبل راهت رو ادامه بده و ببین چی پیش می آد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر