۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

یه عالمه درس واسه خوندن

همیشه وقتی کلی درس واسه خوندن دارم دلم می گیره. حوصلم نمی کشه حتی از یه گوشه شروع کنم بخونم. با این که اگه شروع کنم به موقع تموم می کنم باز همین جوری چند روز ول می گردم تا شب موعد بشه تا صبح بیدار بمونم و تا جایی که بتونم روش کار کنم بعد دلم رو خوش کنم که تمام تلاشمو کردم. دقیقا اتفاقی که ترم پیش واسم افتاد. تا آخرین هفته همه چی عالی بود. تا این که دیگه آخرین هفته حوصلم نکشید بخونم و امتحان و پروژه ام رو گند زدم.
نمی دونم. شاید دیگه اون آدمی قدیمی نیستم و اولویت هام جابجا شده. جالب اینجاست خودم هم نمی دونم اولویتام چیه.